• وبلاگ : ياقــــــوت ســــــــرخ
  • يادداشت : لطيفـــــه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مامان محمدين 
    ميخكوب ميشويم. دل ريش ميشويم. قطره اشكي ميريزيم.

    همزاد پنداري ميكنيم. دست همسرمان را سفت مي چسبيم. بهش ميگوئيم زودتر حق نداري بروي ها.

    و به خانم حكمت فكر ميكنيم. و دوباره اشكمان را پاك ميكنيم. و بعد مي بينيم كه همسرمان هم ميخكوب شده است!

    و زير لب ميگويد عجب رشادتهائي